محمد محمودهاشمی
 

زبان عنصری هویت بخش برای انسان است. یک جامعه انسانی با زبان مشترک هویت واحد می  یابد. زبان فارسی نیز در طی تاریخ عنصر پیوند دهنده و هویت بخش ایرانیان بوده است و شا لوده های فرهنگ ایرانیان بر پایه زبان فارسی بنا شده است. نظم و نثر فارسی دَری در ایران اسلامی از قرون نخستین اسلامی شکل گرفت و حامل خاطره مشترک جمعی مردمان ایران زمین در تاریخ شده است.
در زمان حکمرانی مستقیم خلفای اموی و عباسی بر ایران نظم و نثر عربی در ایران رایج بود و حتی طاهریان که در خراسان حکومت نیمه مستقل از خلافت عباسیان داشتند، شعرای دربارشان به عربی شعر می سرودند و نشانه ای از تلاش طاهریان برای از رواج انداختن زبان عربی وجود ندارد.۱ رسم رایج در میان اهل علم و ادب این بود که آثار خود را به زبان عربی پدید آورند. اما قدرت گیری یعقوب لیث صفاری و جانشینانش در شرق ایران وضعیت زبان فارسی را از زبان محاوره ای به زبان رسمی تغییر داد و سایر سلسله های بعدی به اقتدای صفاریان و در ادامه این مسیر، مشوق فارسی نویسان و شاعران فارسی گوی بودند.یعقوب لیث، رویگرزاده سیستانی با کمک سپاهیان ایرانی خود بر خوارج شرق ایران غلبه کرد و موقعیت طاهریان را به خطر انداخت. در همین سیر فتوحات و در ماجرای تصرف هرات بود که نقطه عطف تاریخی در زمینه آغاز سرودن شعر به زبان فارسی دَری رقم خورد. تاریخ سیستان روایت تاریخی این رویداد مهم را بیان کرده است. پس از غلبه یعقوب لیث بر خوارج در هرات محمد بن طاهر،حاکم طاهری، منشور حکومت سیستان، کابل، کرمان و فارس را برای یعقوب فرستاد و در این مناطق به نام امیر صفاری خطبه خواندند و شاعری در وصف او و غلبه اش بر خوارج به عربی شعری با این مطلع سرود:
قَد اَکرَمَ الله اهلَ المِصرِ و البَلَد                                                                                                                بمُلکِ یعقوب ذیِ الأفضالِ و العُدَد۲
« چون این شعر برخواندند او(یعقوب) عالم نبود، اندرنیافت، محمد بن وصیف حاضر بود و دبیر رسایل او بود و ادب نیکو دانست. و به آن روزگار، نامه پارسی نبود. پس یعقوب گفت «چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت؟» محمد وصیف پس شعرِ پارسی گفتن گرفت. و  اول شعرِ پارسی اندر عجم او گفت، و پیش ازو کسی نگفته بود  که تا پارسیان بودند سخن پیش ایشان به رود بازگفتندی، بر طریقِ خسروانی. و چون عجم برکنده شدند و عرب آمدند، شعر میان ایشان به تازی بود و همگنان را علم و معرفتِ شعر تازی بود...چون یعقوب زنتپیل و عمار خارجی  را    بکشت و هَری(هرات) بگرفت و سیستان و کرمان و فارس او   را   دادند، محمد بن وصیف این شعر بگفت:
 ای امیری که امیران جهان خاصه و عام                                                                    بنده و چاکر و مولای و سکانند و غلام...»۳
پس از سرودن این شعر بود که دو شاعر دیگر به نام های بسّام کُرد و محمد بن مُخَلَّد سکزی در وصف یعقوب لیث  شعر به فارسی سرودند.۴ همچنین در کتاب المعجم فی معاییر اشعارالعجم، که شمس قیس رازی نوشته است، آمده که کودکی مصرع «غلطان غلطان همی رود تا بُن کوه» را   سرود و خبر آن به یعقوب لیث رسید  و امیر صفاری کودک را تحسین کرد.۵  در واقع این یعقوب و جانشینان صفاریش و پس از آنها سامانیان بودند که در حمایت از ترویج نظم و نثر فارسی کوشیدند  و    به روزگار حکمرانی امیران سامانی زبان فارسی دری آن چنان اهمیت یافت که بزرگانی در نظم چون رودکی و در نثر چون ابوعلی بلعمی ظهور کردند. از این زمان، زبان فارسی دَری حامل فرهنگ و سنت ایران زمین شد و میراث فرهنگی ایران، هر روز با خلق آثار جدید فارسی غنای بیشتری می یابد.

پانویس
۱) صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران،ج۱،تهران،فردوس،۱۳۸۰،ص۱۶۴ ۲) تاریخ سیستان، تصحیح محمدتقی بهار، تهران، معین،۱۳۸۷،ص۲۱۵ ۳) همان،تصحیح جعفر مدرس صادقی،تهران،مرکز،۱۳۹۱، صص۱۰۷-۱۰۶       ۴) همان، ص۱۰۷      ۵) براون،ادوارد، تاریخ ادبی ایران، ترجمه علی پاشا صالح، ج۱، تهران، ابن سینا،۱۳۳۵، صص۶۸۶-۶۸۵

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی